دلم گرفته خیلی زیاد.
از دست دادن بعضی چیزها خیلی سخته و من هیچ طوری نمی تونم خودم را به از دست دادنش راضی کنم. حتی وقتی که در بیداری همه جوری خودم را قانع می کنم . در خواب دو دستی بهش می چسبم و نمی خوام که رها یش کنم. این روزها خیلی تنهام خیلی زیاد.......
اگه این ها اینجا می نویسم برای اینه که می خوام با دوستای نادیده ام درددل کنم و عجیبه که بعد از نوشتن دلتنگی هام و خوندن کامنت های شما واقعا آروم می گیرم.
ای کاش
آتشی در سینه دارم جاودانی عمر من مرگی است نامش زندگانی----رحمتی کن کز غمت جان می سپارم بیش از این من طاقت هجران ندارم----کی نهی بر سرم پای ای پری از وفاداری شد تمام اشک من بس در غمت کرده ام زاری----نو گلی زیبا بود حسن و جوانی عطر آن گل رحمت است و مهربانی----ناپسندیده بود دل شکستن رشته الفت و یاری گسستن----کی کنی ای پری ، ترک ستمگری ، می فکنی نظری آخر به چشم ژاله بارم----گرچه ناز دلبران دل تازه دارد ناز هم بر دل من ( محبوب من) اندازه دارد----ای تو گر ترحمی نمی کنی بر حال زارم جز دمی که بگذرد که بگذرد از چاره کارم----دانمت که بر سرم گذر کنی به رحمت اماآن زمان که بر کشد گیاه غم سر از مزارم
اشک آسمان...
یه وقتایی یه حرفایی هست .. که آدم هیچ جوری نمیتونه اونارو بگه!
به هیچکس حتی اونایی که نزدیکتر از عشقن بهت! شاید از گفتنش
ترس داریم .. شایدم تردید .. نمیدونم شایدم فکر میکنیم یه جورایی
گفتنشون درست نباشه!شایدم فکر میکنیم اگه بگیمشون به غرور و
شخصیتمون بر میخوره .. اینجور حرفا هرچی که هستن مثل اسراره
آدم میمونن و اگه نگیشون برای همیشه تو همون دلت باقی میمونن
مهم این نیست که اونارو بگی یا نگی!
مهم اینه که براشون ارزش قاعل بشیو نذاری کنج دلت مدفون بشن.
مهم اینه که اگه فکر میکنی (باید) اونارو بگی .. بگی.
مهم اینه که اون کاری رو کنی و اون چیزی رو بگی که ارزشمنتره.
مهم اینه وقتی حرف میزنی طوری حرف بزنی که طرف باورت کنه.
و مهمتراز همه اینا اینه که بدونی ممکنه فردادیگه رو این زمین خاکی
نباشی! .. اونوقت برای همیشه این دلته که حسرت میخوره که چرا
بهش نگفتی؟! آخه چرا بهش نگفتی:« دوستت دارم».
پس سعی کنیم اون چیزایی رو بگیم که باعث میشه بیشتر باهم
باشیم و بهتر باهم بمونیم ... چیزایی که ارزش چیزای دیگه رو بالا
میبره .. نه چیزایی که باعث دوری و نفرت و دلخوری میشه!
چیزای که بوی خوبی دارن .. شکل قشنگی دارن .. و حتی مزه اونا
میتونه خوشمزه تر از غذاهای مامانا باشه.
پس بیاین قشنگ باهمدیگه حرف بزنیم و قدر تمامی کلمات رو یکم
بیشتر بدونیم.
آرزومد همیشه زیباتر بودن کلامتان
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه.....
برای آخرین بار بود که می دیدمش .....
خیلی ناراحت بودم. بغض کرده بود نمی تونست حرف بزنه فقط گفت متاسفم و اشک تو چشمامش نمایان شد. دست کردم تو جیبم یه سیگار گذاشتم رو لبم هنوز سیگارو روشن نکردم با گریه گفت هیچی نشده قولت رو فراموش کردی... منم سیگار رو پرت کردم . گفت باید برم و قبل از رفتن با مکث گفت دوستت دارم ... دیگه میشد اشک هاشو واضح دید.اینو گفت و رفت.
آره دیگه اونو نداشتم یاد جمله ای افتادم که پشت یه کامیون دیدم
((براستی که زیبا رویان وفا ندارند))
به چه سان دوستم داری؟ نمیدانم!...
* عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند *
دورترین ستاره نامت را میداند
از نردبام کهکشان بالا میروم ... و نام تو را میگویم
از خاک تا ستاره راهی نیست
وقتی که نام تو را میجویم ... در حرفهای کوچک نامت
مکان از تکیه گاهی تهی میشود
و زمان در درنگی جاودانه میشکند ... و تو
همه حضور میشوی در حروفی ناپیدا که من ام.
میشنوی؟ ... من!
پس بازا و در اوج جوهر این شب
مرا به نام صدا کن ... تو ای تو! ای بهترین عاشقترین
مرا به نام قدیمی ... به نام عشق صدا کن!
و چندان دخیل مبند که بخشکانیم از شرم ناتوانی خویش
چراکه من درخت معجزه نیستم ... یکی تک درختم!
تنها هنرم این است
که تکیه گاه تو باشم ... و ای کاش که بتوانم.
«« پرسید یکی که عاشقی چیست؟
گفتم که چو ما شوی بدانی »»
سلام...
شنیده بودم عشق به زندگی روح می دهد
به روان آدم نشاط می بخشد
دیده بودم که محبت هر دردی را درمان می کند
ولی از برای من جز بدبختی و سیه روزی
یه قلب شکسته و دو دیده اشکبار چیزی برایم نیاورد
هزار مرتبه ۹۰۰ جمله عاشقانه را در ۸۰۰ جای مختلف به ۷۰۰ زبان گوناگون برای بیش
از ۶۰۰ نفر طرح کردم ... ۵۰۰ نفر آنها ۴۰۰ زبان را به ۳۰۰ زبان دیگر در ۲۰۰ برگ
ترجمه کردند ... ۱۰۰ بار برای تو ۹۰ روز روزی ۸۰ دقیقه خواندم ۷۰ جمله را ۶۰ بار در
۵۰ روز روزی ۴۰ بار برای خودم تکرار کردم ... ۳۰ تا آموختم بیش از ۲۰ روز روزی ۱۰ بار
از تو ۹ سوال کردم ۸ مرتبه ۷ سوال مرا در ۶ جواب رد به فاصله ۵ روز دادی ... ۴
مرتبه تو را به میهمانی دلم خواندم و ۲ ساعت خواهش کردم تا ۱ بار گفتی :
دوستت دارم
دیدی چقدر سخته ...
حتی خوندن این متنم سخته ...
ولی تمرین کنید تا بتونید هم دوست بدارید هم بگوئید دوستت دارم....
شاد و خوش و سلامت باشید...
تنها من مانده ام و عشق
عشقی که با اشک آغاز شد
و حال
مانند انسان عاشقی هستم که از درگاه معشوق رانده شده
وباید دوباره به سرزمین پر رمز و راز سکوت مهاجرت کنم
گاهی سکوت بسیار نیرومند تر از آن است که ما می پنداریم
و قلب من خود می داند که درسکوت مهربانش عشق را فریاد می کند
دوستت دارم .امضا
الان هر کی جای من بود خودشو می کشت اما من از اونجایی که همیشه یه صفت مفیدی توم بوده و اونم این بوده که هیچ وقت عمق فجایع رو درک نمی کردم...تونستم زنده بمونم!! دوستتون دارم و فعلا..!!
دیروز که فریاد زدی دوستت دارم گفتم نمیشنوم لطفا دوباره بگو و امروز که آروم گفتی دیگه دوستت ندارم گفتم حیسسسسس چرا داد میزنی
عشق عجب چیز غریب و قریبیه
ای خدا دیگه دارم دیوونه می شم،دلم خسته است و وجودم پر از درده،مگه من چه گناهی کردم،گناهم شاید عاشقی بوده،چرا به این سادگی دل دادم،به چیزی دل دادم که شاید اصلا بهش نرسم.
هروقت که سعی می کنم از یادم ببرمش صورت زیباش جلوی چشمام رو می گیره ،انگار که دقیقا جلوی صورتمه و می تونم لمسش کنم،وای،خدایا ازت می خوام و خواهش می کنم که جواب دلم رو معلوم کنی،هر چند عاشقی یعنی *معلوم نشدن جواب دل*
ولی نمی دونم می تونم تحمل کنم یا نه...
که البته اگر جواب نه باشه،نه نمی تونم،پس حاضرم تو درد عشق بسوزم و فقط با اسمش عشق بازی کنم.
عشق عجب چیز غریبیه و عجب چیز قریبیه.
و عشق از نظر من یعنی این...
به نام ابتدا و انتها
«کاشکی ما آدما٬ قدر لحظه ها رو تو همون لحظه بدونیم. کاشکی ارزش آدم هارو تا وقتی که
باهامون هستن درک کنیم. کاش برای دوستی هامون ارزش قائل باشیم !کاش همه باهم یه نمه مهربون تر بودیم !قبل از اینکه دیر بشه به دوستامون به عزیزامون بگیم که وجودشون برامون ارزشمنده ! بگیم که بودنشون برامون آرامش. بودنشون برامون نیاز. بهشون بگیم که میخوایم لحظه های خوب و بد زندگیمون رو باهاشون تقسیم کنیم!!!
به هم دیگه دروغ نگیم. اخه چرا؟ تا کی؟ خودمون رو که دیگه نمی تونیم گول بزنیم!!
میدونین بلبله سر گشته میگفت: اگه اینا رو همون موقع بگیم دیگه اگه یک روز کنارمون نبودن غصه نمی خوریم که چرا...؟ از دسته خودمون شاکی نیستیم که چرا...؟
پس یه ذره غرورمون رو بذاریم کنار و بگیم که به هم دیگه نیاز داریم .بگیم که هم دیگه رو دوست داریم
حرف اخر:
« سرنوشت سه دفعه به آدم دروغ میگه: بار اول موقعی که به دنیات میاره. بار دوم موقعی که عاشقت میکنه و بار سومم زندگی رو ازت میگیره تا بخوای بفهمی همش خواب بوده و بس»
پس زیاد سخت نگیریم