من .....
همیشه فکر می کردم خوشبختی با تو نزدیکه و بی تو دور و شاید دورتر ...... همیشه فکر می کردم روزی که بهار با تو بودن خزون شه دیگه هیچ وقت عطر چمن زارهای وحشی تو فضای خالی ذهنم نمی پیچه ........ فکر می کردم ستاره ها تو شب فقط به خاطر تو چشمک میزنن و بی تو واسه همیشه کور میشن...
ولی تو ....
تو ستاره ها رو فقط یه خاطر خودت می خواستی .....هر وقت آسمونت ابری می شد تاریکی ابرها رو به پای سیاهی بخت من مینوشتی .... همیشه باغچه کوچیک دلمو تاراج می کردی تا باغچه دلت چشم نوازتر بشه ...... اگه بهارت دلگیر می شد بهارمو خزون می کردی تا مبادا بی تو عطر گلها مستم کنن....
آخرش یه روز .....
درهای قلب نیمه سیاهتو بستی و برای همیشه به دنبال یه بهار سبزتر از سرزمین مهربون قلبم سفر کردی ........ از اون روز خیلی میگذره تو هنوز به بهارت نرسیدی و شایدم هیچ وقت نرسی چون هیچ بهاری شریک قلب زمستونیت نمیشه ...... اما اینو بدون .. هیچ ستاره ای بی تو کور نشد و بهار من بی تو هنوزم سبزه و شایدم سبزتر....
عالی بود ...
همشون
رضا جان سال نو رو بهت تبریک میگم .وبلاگه جالبی داری. ممنونم که سر زدی.منم موافق تبادل لینک هستم .امشب لینکتو اضافه میکنم.موفق باشی..
سلام خیلی لذت بردم به خدا نمی دونم چی بنویسم فقط باید خوند و حس کرد و لذت برد نه یه بار نه دو بار نه سه بار بی اندازه خوند اونقدر که قلب هم بهاری بشه همون بهار بی خزون
ببخشید که فرم های نظرخواهیتون رو اینطوری پر می کنم٬ اما من آپدیت کردم٬ بخونید و برام دعا کنید...
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
رضاجان بادرود فراوان...سفر به ژرفنای قلب سفری دشوار است ولی رهروان وادی عشق..درسنگلاخها هم با شوروشوق برای رسیدن به دوست پیش میروند...تندرست وپیشرو وتلاشگرباشی...