به نام او

توی بهت چشم من.درد نا باوری
فصل سرد عشق ما رنگ خاکستری
دردی که من میکشم .اگه کوه هم میکشید
ذره ذره میتکید.قطره قطره میچکید
می تونست با دست تو .بهت من ویرون بشه
فصل زرد قصه هام.ظهر تابستون بشه
قصه ی یقین عشق توی دفترم بودی
توی ائینه ی شعر شکل باورم بودی
من از خوش باوری هام به ویرونی رسیدم
تو رو یک لحظه نزدیک .یه لحظه دور میدیدم
از تب نا باوری گر .گرفته تن من
سهم من از تو اینه.چکه چکه اب شدن
دروغ اخرینی که من از تو شنیدم
خودت بودی که از تو
به ویرونی رسیدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد