-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 فروردینماه سال 1384 23:44
خودت را دوست داشته باش تا به دیگران فرصت دوست داشتن بدهی. برای عشق هیچ گاه دیر نیست. پس نگران گذران عمر نباش. عشق در بستر زمان شکل می گیرد. پس باید صبور باش تا نگردی گمشده خود را نمی یابی و اگر هم بیابی قدر آن را نمی دانی. پس هیچگاه از جستجو باز نایست. سعی کن خودت باشی. گمشده واقعی تو تو را آنطور که هستی دوست می دارد...
-
هوس
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 14:23
هوس تو دلم پا نمیزاره هوس بعد تو جایی نداره هوس اومدی شده آواره هوس آره عاشقم یک تپش دو تا تپش سه تا تپش حال و هوام دلم شد عاشق و دیوونه یه بوسه دو تا بوسه سه تا بوسه رو گونه هام دلم خواست که بشی هم خونه آره آره گونه نمک زاره وقتی اشکام از غم می باره آره آره درمون فقط یاره بوسه رو گونه می کاره وااااااااااااااااااااای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 14:19
شاگردی از استادش پرسید:" عشق چست؟" استاد در جواب گفت:"به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!"شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: "چه آوردی؟" و شاگرد با حسرت جواب داد: "هیچ! هر چه جلو میرفتم،...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 14:18
می دونی اشکام برای تو سرازیر میشه قلبم برای تو ضربانش تند میشه چشمهام برای تو هیج جایی رو نمی بینه گوش هام برای تو هیچ صدایی نمیشنوه هر چی بشه ...قلبم با تو می مونه چون قلبم تورو می خواد اشکام تورو می خواد لب هام تورو می خواد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 اسفندماه سال 1383 21:50
سال نو همه دوستان مبارک امیدوارم سال خوب خوشی داشته باشین
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 09:14
من تاریکی را, در سیاهی شب گیسوان تو,ابدی یافتم و بلندی را, در قامت رعنای تو جاودان دیدم باشد که در خلوت این شام بلند, وجود من, زندانی همیشگی دیدگان تو باشد آری! عکس من , در مردم چشمان تو باشد من از قایق واژگون ابروانت, به دریای متلاطم چشمان تو افتادم, مژگان سیاهت را برهم مگذار, تا من بتوانم سیاهی پیکر خویش را, غریق...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 08:57
تقدیم به: آنانکه با واژه ی نجیب عشق، آشنایی دارند و عشق راستین را میشناسند و عطر رویایی عشق را استشمام کرده اند. به: انسانهای احترام انگیزی که به انسانهای خوب روی زمین عشق میورزند
-
عشق ناکام
جمعه 28 اسفندماه سال 1383 18:10
من همیشه ترا می ستودم من همیشه بهار را در چشمان تو می دیدم من همیشه از دوریت رنج می بردم من همیشه در کنارت دنیا را زیبا می دیدم من همیشه محو تماشای نگاهت بودم من همیشه مشتاق شنیدن صدایت بودم من همیشه ، همه جا فقط ترا می دیدم من همیشه در التهاب دیدارت می سوختم من همیشه برایت بهترین ترانه ها را می سرودم افسوس که تو...
-
اعترافهای عاشقانه
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 11:35
چه سخت است دل کندن چه سخت است فراموش کردن، بی خیال شدن، خود را به آن راه زدن این سختی، تقاص سکوت است تقاص فاصله ای است که سکوت خالق آن است دانه های درشت برف آرام و بی صدا روی زمین می نشیند. صدای گهگاه برخورد قطرات ناشی از آب شدن برف با لبه بیرونی قاب پنجره است که سکوت را می شکند و من را به خود می آورد هفت روز گذشت و...
-
عشق
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 12:57
عشق تنها کلمه ایست که بر سر همه زبانها وجود دارد زیرا از ساده ترین کلمات است ولی عمل به آن از مشکل ترین کارهاست
-
ای کاش میتونستم دوباره ببینمش........
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 12:55
اون شب آسمون از همیشه تاریکتر بود ستاره ها انگاری خوابشون برده بود . سکوت چیز وحشتناکی؛همون موقع بود که تلفن زنگ زد به ساعتم نگاه کردم ۵:۳۰صبح بود . چه زود صبح شده بود گوشی تلفن رو برداشتن انگاری همه چیز عوض شده بود چشام هیچ جا رو نمیدید مثل این بود که گوشام هیچ چیزی رو نمیشنیدن ؛ اومد پیشم ؛ اخه واسه چی نمیتونستم...
-
در آغوشم بگیر
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 12:54
بگذار برای آخرین بار گرمی دستانت را حس کنم و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم نگاهم کن و التماسم را در چشمانم بخوان قلبم به پایت افتاده است نرو لرزش دستانم وسستی قدمهایم را نظاره کن تنها تو را میخواهم بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم و بگذار دوباره در آغوشت بخواب روم
-
آناتومی یک دوست
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 07:51
چشم ها : برای دیدن بهترین های وجود تو. گوش ها : آماده شنیدن حرف ها و درد دل های تو. دهان : برای گفتن حقایق و صحبت با تو در لحظات دشوار و سخت زندگی. شانه ها : قوت قلب تو هنگامی که احتیاج به پشتیبان و تکیه گاه داری. بازوها : برای در آغوش گرفتن تو. دست ها : حمایت کردن از تو هنگامی که احتیاج به همراه داری. پاها : برای در...
-
فقط زمان می تواند عظمت عشق را درک کند
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 07:49
اری اغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست...
-
عشق
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 14:07
عشق در لحطه پدید می اید دوست داشتن در امتداد زمان عشق معیارها را در هم می شکند دوست داشتن بر پایه معیارها بنا می شود عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد عشق قانون نمی شناسد دوست داشتن اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی است عشق دیوار را باور نمی کند کوه را باور نمی کند...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1383 20:30
کاش میتونستم از صفر شروع کنم ... حالم از خودم بهم میخوره... روزی هزار دفعه به خودم این حرفو می زنم احساسم رو گم کردم . اونم مثل خودم سرگردونه احساس پوچی میکنم حتی توی خواب هم رهام نمیکنه ... کاش میتونستم از صفر شروع کنم... کاش زندگی مثل کامپیوتر دکمه ی ری استارت داشت کاش آدم هارو هم میشد فرمت کرد کاش میشد مرد ولی این...
-
لحظه دیدار
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1383 08:10
وقتی در خلوت تنهایی در افکار درهم وپیچیده ام در آن دور دستها تو را می بینم نا خود آگاه قلم بدست می گیرم تا از تو بنویسم . تا از تو شعری بسازم تا از تو حدیثی از عشق برای گفتن این قلب بیمارم باز گو کنم هیچ کلامی هیچ حدیثی یا هیچ تصویری از تو مرا یارای نوشتن نمی کند. چگونه می توان کسی را دوست داشته باشی در صورتی که هنوز...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1383 22:54
به نام نامی عشق خدا قول نداده آسمون همیشه آبی باشه و باغ ها پوشیده از گل قول نداده زندگی همیشه به کامت باشه خدا روزهای بی غصه و شادی های بدون غم و سلامت بدون درد رو هم قول نداده برای دوست داشتن دو قلب لازم است : قلبی که دوست بدارد قلبی که دوستش بدارند قلبی که هدیه کند قلبی که بپذیرد قلبی که بگوید قلبی که جواب بگوید...
-
سوال من از تو، هنوز بی جوابه
جمعه 7 اسفندماه سال 1383 07:33
تموم شد ترانه به پایان رسیدم اگر گریه کردم اگر دل بریدم تموم شد ترانه قـلم را شکستم به کنجی خزیدم به ماتم نشستم نوشتم سکوتو صدا میشنیدی به هر خط شکستم تو گـفـتی ندیدی میتونستی از تب ترانه بسازی دلی رو که بردی دوباره ببازی میتونستی ماهو به خوابم بـیاری رو پـیـشونی شب ستاره بذاری اگر بیاجازه تو شعـرم نشستی چرا دل...
-
چرا می خواهید ازدواج کنید؟
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1383 08:13
شاید اگر این سوال چند سال پیش کسی از من می پرسید یا یک جواب شعاری می دادم که خودم به اون اعتقادی نداشتم و یا مسائل حاشیه ای را عنوان می کردم... جواب خیلی از سوالهای ما را گذشت زمان می دهد منظورم جوابی نیست که انسان از کتاب پیدا کند منظورم جوابی است که وقتی در تنهایی از خودت می پرسی است نه جوابی که جلوی جمع می...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 اسفندماه سال 1383 19:43
ای کسی که مامور دفن من هستی به حرف من گوش کن دستم را از تابوت بیرون کن تا همه بفهمند آرزو داشتم و به آن نرسیدم چشمهایم را باز بگذار تا همه بفهمند که چشم براه بودم و به آن نرسیدم قالب یخی به شکل صلیب بر مزارم بگذارید تا با اولین طلوع آب شود و به جای عزیزی که دوستش دارم بر سر مزارم گریه کند !!!
-
با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1383 18:11
با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم تک و تنها بودم اما تو رو تنها نمیذاشتم چه سفرها با تو کردم چه سفرها تو رو بردم دم مرگ رسیدم اما به هوای تو نمردم دارم از تو مینویسم که نگی دوستت ندارم از تو که با یه نگاهت زیر و رو شد روزگارم دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم موقع نوشتنا وقت اسم گذاشتنا کسی رو جز تو نداشتم...
-
شکستن قلب
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 22:57
زمانی جوان بودم و یکی قلبم را شکست و مرا تنها گذاشت بزرگتر شدم و قلب کسی را شکستم عشق گاهی نفرین است و بدترین نفرین شکستن قلب عاشق
-
برای او که میداند دوستش دارم؟
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 22:44
برای او که میداند دوستش دارم؟ گاهی سخته گفتن آنچه که درون ماست گاهی سخته قبول انکه عاشق شدی خدایادیگر طاقت دوری و انتظارم نیست اگر باز هم……اگر باز هم او………. قلبم خسته است…خسته تازه التیام یافته است اخر مگه تا کی کجا…. می توان این قلبه خسته راوصله کرد اخر چه کنم خدایا؟ میدانی که با توام…. با تویی که دلت تو غربت گرفته…...
-
پنج وارونه یعنی چه؟
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 22:27
خواهر کوچکم از من پرسید پنج وارونه یعنی چه؟ ، من به او خندیدم کمی آزرده و حیرتزده گفت: روی دیوار و درختان دیدم. باز هم خندیدم. گفت: دیروز خودم دیدم که مهــــــران پسر همسایه پنج وارونه به مــریــم میداد !!!آنقدر خندیدم که طفلک ترسید .بغلش کردم و بوسیدم و گفتم :بعدها وقتی که باران بیوقفهی درد سقف کوتاه دلت را خم...
-
دارم به اخر می رسم
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 22:26
داشت می دوید و اشک می ریخت! اینقدر سریع که حتی اشکا برای یک لحظه روی صورتش نمی موندن! فقط به یه چیز فکر می کرد اونم یک علامت سوال گنده بود! به تنها چیزی که می تونست فکر کنه! دلش پر بود! روحش تو جسمش نمی گنجید! صدای خش خش برگا زیر پاش با صدای باد تنها چیزای بود که می شنید! انگار جاذبه وجود نداره درد براش معنی نداشت اما...
-
دلم تنگه
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 22:26
دلم تنگه....می دونی هر چیزی یه جای داره و نمی شه کاریش کرد! همونطور که همیشه بعد از روزبعد از خورشید بعد از نور خاموشیه! ماه! شبه!الانم وقت پشیمونی منه! نمی گم نارازیم!نمی گم شکست خوردم! فقط حس پشیمونی بهم دست داده! حس قشنگیه نه؟ همونطور که بعضی وقتا شب با همه سیاهیاش مخفی گاهیه برا گریه! همونطور که ماه با همه دلگیریش...
-
چی می شد؟
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 22:25
اگه عشق نبود چی میشد...؟ آیا مردم باز این همه ناراحتی داشتن.....آیا این همه ناامید میشدن؟؟از یه طرف اگه نبود خیلی خوب میشد....دیگه کسی دل به کسی دیگه نمی بست....و بد بود چون کسی به کس دیگه هیچ احساسی نداش و همه زندگی ها نا موفق بود.....با باید این دو تا قضیه رو بزاریم ته ۲ کفه ترازو به اندازه یکسان.....باید هر چیزی...
-
سلام
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 22:24
سلامی گرم چون آفتاب سلامی به دریای مهر و محبت. سلامی که قلبهای دو انسان بیگانه را به هم پیوند میزند دلم میخواد باز بنویسم نمیدونم چرا دیگه قدرت نوشتن رو ندارم شاید چون من همیشه تو زندگیم فکر میکردم تکیه دادن به دیگران باعث میشه که احساس تنهایی نکنم و این حس که همیشه کسی هست تا دستم رو بگیره بهم آرامش میداد. اما همونی...
-
اگه گفتی این چیه؟
شنبه 24 بهمنماه سال 1383 22:23
نورش چشمامون رو می زنه گرماش بدنمون رو می سوزونه عظمتش ما رو می ترسونه غروبها اشک تو چشمامون میاره اول صبح امیدمون رو زنده می کنه چی؟! فکر می کنی خورشیده؟ چه احمقانه! باز هم راهنماییت می کنم: گاهی وقتها دلت شورش رو می زنه وقتی می بینیش دلت می لرزه، دست و پاهات هم متانتش تو رو به زانو در میاره وقتی که نمی بینیش تازه می...